تعداد بازدید خبر: 1,713
وار نا شهر- همه مرا مي شناسند ، اما هيچ كس تا حالا چيزي درباره ي من ننوشته است .
شاعران و نویسندگان معمولاً درباره گل ها و درختان یا جویباران و چشمه ساران شعر می گویند ، ولی اگر کمی دقت کنند می توانند مرا هم در میان سبزه زاران ، در زیر درختان و در کنار جویباران ببینند.
شاید حق داشته باشند آخر چه کسی حاضر است غزلی زیبا برای زباله بسراید ؟ یا قافیه های قصیده ای را با سطل زباله ردیف کند ؟
یا با یک قطعه ادبی لطیف ، آشغال را توصیف کند ؟
ولی من که زباله و آشغال نیستم ، من رفتگرم .
رفتگر یعنی کسی که آلودگی ها را می روبد و پاک می کند . پس همه ی مردم رفتگرند . چون بالاخره هر کسی از فقیر گرفته تا ثروتمند ، در زندگی چیزی را تمیز می کند .
مثلاً همه مردم هر روز دست و صورت و بدن شان را تمیز می کنند .
ظرف ها ، سفره ها ، لباس ها و خانه های شان را تمیز می کنند .
پزشک و پرستاری که غده ای را از بدن بیمار بیرون می آورند .
دندان پزشکی که دندان های آلوده و کرم خورده را از دهان مردم بیرون می کشد .
آموزگاری که آلودگی جهل را از ذهن بچه ها می روید . و غلط های املا و انشای آن ها را تصحیح می کند . پاک کنی که گرد و غبار اشتباه ما را فوت می کند . لاک غلط گیری که خط خوردگی های کوچک را می پوشاند .
پس چه فرق می کند ؟ همه ی ما آلودگی های را پاک می کنیم .
تازه ، مردم تنها خود و خانه ی خود را تمیز می کنند . من علاوه بر آن ، کوچه و محله ای دیگران را هم تمیز می کنم .
آیا کسی که فقط کار خودش را انجام می دهد بهتر است ، یا آن که کار دیگران را هم راه می اندازد ؟ پس اگر دیگران چند روز نباشند زباله ی کم تری تولید می شود ، اما اگر من چند روز نباشم زندگی مردم در زیر زباله ها دفن خواهد شد .
من نمی دانم ( اگر کارها را از روی فایده آن ها می سنجند ) کار چه کسی مفید تر است ؟ کار کسی که همه چیز را به زباله تبدیل می کند ؟ یا کسی که همه جا را از آلودگی پاک می کند ؟
من نمی دانم کسی که کار دیگران را مشکل می کند بهتر است یا آن که کار مردم را آسان می کند ؟
دیگران که درس خوانده هستند کتاب ها و دفترها را به زباله تبدیل می کنند و من آن ها را جمع می کنم تا دوباره به کتاب و دفتر تبدیل شوند .
من پاییز را جارو می کنم و زمستان را پارو می کنم . تابستان را می شویم تا همیشه بهار باشد .
من رفتگرم ، آفتاب و آب و باد و باران همکاران من هستند .
اما من هر روز صبح ، زودتر از خورشید از خواب برمی خیزد و زباله های تیره ی شب را از کوچه های شهر جارو می کند . او هم می تابد و همه چیز را پاک می کند .
آب هم همه چیز را می شوید و پاک می کند .
باد هم آسمان را از ابرهای تیره جارو می کند و آن ها را به باران تبدیل می کند .
همه ی ما رفتگریم .
اما نمی دانم چرا بعضی از رفتگرهای دیگر خودشان را بالاتر و برتر از من می دانند ؟ یا آن ها از من رفتگرترند ؟
چرا مرا پایین تر از همه می دانند ؟
من رفتگرم .
اگر در نیمه های شب که هوا تاریک است یا در گرگ و میش صبح ، یک علامت راهنمایی را دیدید که حرکت می کند و در تاریکی می درخشد ، آن منم که با لباس مخصوص ، مشغول کار هستم .
من هر روز و هر شب به در خانه ها می روم و زباله ها را جمع می کنم .
اما کاش من می توانستم دل های مردم را هم آب و جارو کنم تا خودشان را برتر از دیگران ندانند.
این جور آدم ها به نظر من کیسه های زباله ای هستند که راه می روند .
این جور آدم ها فقط کارخانه ی متحرک تولید زباله هستند .
این جور آدم ها کیمیاگرانی هستند که در یک چشم به هم زدن می توانند باغ سبز ، آب پاک ، گل زیبا ، میوه ی رسیده و نان گرم و تازه را به زباله تبدیل کنند .
می ترسم روزی برسد که کره ی زمین به یک کیسه ی زباله ی بزرگ تبدیل شود .
آن وقت دیگری کاری از من ساخته نیست . اگر آن روز برسد ، باید یک رفتگر مریخی بیاید ، کره ی زمین را با بیل برقی بردارد و در سفینه ی حمل زباله بیندازد و آن را ببرد تا در کوره ی خورشید بریزد !
روح اله شاهرخیان
شهردار شهرستان اندیمشک